"حمید" روبه‌روی آینه‌ای نشسته بود و تصویرش نیز درون آینه نشسته بود.
"حمید" در میانه نشسته بود، هنگامی که آینه‌ای دیگر مقابل آن آینه قرار گرفت.
حالا بی نهایت "حمید" بودند که همگی پشت سر هم و رو به روی هم نشسته بودند.
زمان سپری می‌شد و تصویرها چشم در چشم هم دوخته بودند.

فقط کافی بود یکی از این بی نهایت "حمید" برخیزد تا تمام "حمید"ها برخیزند.

برگرفته از کتاب "محاسبات عددی" محمود فروزبخش

پ.ن: اگه یکیشون برخیزه همشون (کل عالم هستی) برمیخزه، پس همه چی به خود آدم بستگی داره.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها