از اونجا که دوراهیه و بعضی اتفاقات تو روز باعث میشه من تمایلم به یه سمت منحرف بشه به همین خاطر هیچ پیش فرض دقیقی از آینده ندارم برای همین راحتم. ۲۰ سال بعد نمیگم که عه من نرسیدم به چیزی که میخواستم چون اصلا چیزی نمی خواستم و پیش فرضی نداشتم. ولی خب من هرکاری کنم بلاخره به درس و کنکور مربوط میشه. به خاطر همین حرفهایی که دخترخاله زد منو مجبور میکنه که امسال کنکور بدم ولی صرفا آزمایشی و ممکنه بد و خوب بشه. من الان وضعیتم مثل سریال سربازه مثل یحیی که میگه: من اگرم شرکت کنم میدونم قبول نمیشم. باشه من شرکت میکنم ولی دانشگاه رو دیگه نمیرم. ممکنه جاهای بسیار خوبی رو هم قبول شم و جاهای بد ولی در کل نمیرم. باید حتمن یکسال بگذره و اتفاقایی که باید بیفته. امسال کاملا از روی کتاب درسی و فقط یه مجموعه کتاب جمع بندی میخونم میخوام ببینم فقط با کتاب چجوری میشه کنکور ولی کنکور سال بعد قطعا همۀ منابعی رو که دارم استفاده میکنم.
فقط به عنوان یه دست گرمی ولی خب درست حسابی میخونم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها